سفارش تبلیغ
صبا ویژن
بدترینِ برادرانت، کسی است که از خیر [رساندن] باز ایستد و تو را نیز با خود، باز دارد . [امام علی علیه السلام] بازدید امروز: 4 کل بازدیدها: 14047
دستهایی رو به آسمان
|  RSS  |
| خانه |
| شناسنامه |
| پست الکترونیک |
| مدیریت وبلاگ من |

|| موضوعات وبلاگ من ||
|| اشتراک در خبرنامه ||   || لوگوی وبلاگ من || دستهایی رو به آسمان

|| لینک دوستان من ||

|| ||

|| مطالب بایگانی شده || تاریخ عاشورا
آغاز کلام با غدیر
مباهله رسول
ولایت علی (ع)
عروج رقیه
شب قدر
شهادت آب

|| آهنگ وبلاگ من ||

|| وضعیت من در یاهو || یــــاهـو
فرازی از دعای عرفه امام حسین (ع)
نویسنده: مینو(شنبه 85/10/9 ساعت 2:0 عصر)

 

به نام حضرت دوست که مهربانترین به عالم اوست... 

 

حمد و سپاس خدایی را سزاست که تیر حتمی قضایش را هیچ سپری نمی شکند و لطف و محبت و هدایتش را هیچ مانعی باز نمی دارد و هیچ آفریده ای به پای شباهت مخلوقات او نمی رسد.

جهل و نادانی من و عصیان و گستاخی من تو را باز نداشت از اینکه راهنمایی ام کنی بسوی صراط قربتت و موفقم گردانی به آنچه رضا و خشنودی توست.

پس ...
 هرگاه که تو را خواندم پاسخم گفتی
 هرچه از تو خواستم عنایتم فرمودی
 هرگاه اطاعتت کردم قدردانی و تشکر کردی
 و هر زمان که شکرت را بجا آوردم بر نعمتهایم افزودی
 و اینها همه چیست ؟
جز نعمت تمام و کمال و احسان بی پایان تو !؟

من کدامیک از نعمتهای تو را می توانم بشمارم یا حتی به یاد آورم و بخاطر بسپارم ؟

خدایا ...
الطاف خفیه ات و مهربانی های پنهانی ات بیشتر و پیشتر از نعمتهای آشکار توست.
خدایا ! من را آزرمناک خویش قرار ده آن سان که انگار می بینمت.
من را آنگونه با حیا کن که گویی حضور عزیزت را احساس می کنم.
خدایا ...
من را با تقوای خودت سعادتمند گردانو با مرکب نافرمانی ات یه وادی شقاوت و بدبختی ام مکشان.در قضایت خیرم را بخواه و در قدرت برکاتت را بر من فرو ریز تا آنجا که تاخیر را در تعجیل های تو و تعجیل را در تاخیرهای تو نپسندم.
آنچه را که پیش می اندازی دلم هوای تاخیرش را نکند و آنچه را که بازپس می نهی من را به شکوه و گلایه نکشاند.


پروردگار من ...
من را از هول و هراسهای دنیا و غم و اندوه های آخرت رهایی ببخش
و من را از شر آنان که در زمین ستم می کنند در امان بدار.


خدایا !
به که واگذارم می کنی؟
بسوی که می فرستی ام ؟
بسوی آشنایان و نزدیکان ؟ تا از من ببرند و روی بگردانند
یا بسوی غریبان و غریبه گان تا گره در ابرو بیفکنند و مرا از خویش برانند؟
یا بسوی آنان که ضعف مرا می خواهند و خواری ام را طلب می کنند؟
من بسوی دیگران دست دراز کنم ؟در حالی که خدای من تویی و تویی کارساز و زمامدار من...

ای توشه و توان سختی هایم !
ای همدم تنهایی هایم !
ای فریادرس غمها و غصه هایم !
ای ولی نعمتهایم !
ای پشت و پناهم در هجوم بیرحم مشکلات !
ای مونس و مامن و یاورم در کنج عزلت و تنهایی و بی کسی ،ای تنها امید و پناهگاهم در محاصره اندوه و غربت و خستگی ! ای کسی که هر چه دارم از توست و از کرامت بی انتهای تو !

تو پناهگاه منی ...
تو کهف منی
تو مامن منی
وقتی که راهها و مذهبها با همه فراخیشان مرا به عجز می کشانند و زمین با همه وسعتش بر من تنگی می کند و...
اگر نبود رحمت تو بی تردید من از هلاک شدگان بودم و اگر نبود محبت تو بی شک سقوط و نابودی تنها پیش روی من می شد.

ای زنده ...
ای معنای حیات ، زمانی که هیچ زنده ای در وجود نبوده است.
ای آنکه با خوبی و احسانش خود را به من نشان داد و من با بدیها و عصیانم در مقابلش ظاهر شدم.


ای آنکه در بیماری خواندمش و شفایم داد.
           در جهل خواندمش و شناختم عنایت کرد.
           در تنهایی صدایش کردم و جمعیتم بخشید.
           در غربت طلبیدمش و به وطن بازم گراند.
           در فقر خواستمش و غنایم بخشید.

من آنم که بدی کردم من آنم که گناه کردم
من آنم که به بدی همت گماشتم
من آنم که در جهالت غوطه ور شدم
من آنم که غفلت کردم
من آنم که پیمان بستم و شکستم
من آنم که بد عهدی کردم ...
و ... اکنون بازگشته ام...


باز آمده ام با کوله باری از گناه و اقرار به گناه.
پس تو در گذر ای خدای من !
ببخش ای آنکه گناه بندگان به او زیان نمی رساند ،ای آنکه از طاعت خلایق بی نیاز است و با یاری و پشتیبانی و رحمتش مردمان را به انجام کارهای خوب توفیق می دهد.

معبود من ...
اینک من پیش روی توام و در میان دستهای تو.

آقای من ...
بال گسترده و پرشکسته و خوار و دلتنگ و حقیر.
نه عذری دارم که بیاورم نه توانی که یاری بطلبم
نه ریسمان چجتی که بدان بیاویزم و نه دلیل و برهانی که بدان متوسل شوم.
چه می توانم بکنم ؟ وقتی که این کوله بار زشتی و گناه با من است!؟
انکار !؟
چگونه و از کجا ممکن است و چه نفعی دارد وقتی که همه اعضاء و جوارحم به آنچه کرده ام گواهی می دهند؟

خدای من ...
خواندمت پاسخم گفتی ، از تو خواستم عطایم کردی ،بسوی تو آمدم آغوش رحمت گشودی ، به تو تکیه کردم نجاتم دادی ، به تو پناه آوردم کفایتم کردی...

خدایا ...
از خیمه گاه رحمتت بیرونمان نکن.
از آستان مهرت نومیدمان مساز.
آرزوها و انتظارهایمان را به حرمان مکشان.
از درگاه خویشت مارا مران.

ای خدای مهربان ...
بر من روزی حلالت را وسعت ببخش
و جسم و دینم را سلامت بدار
و خوف و وحشتم را به آرامش و امنیت مبدل کن
و از آتش جهنم رهایم ساز.

خدای من ...
اگر آنچه از تو خواسته ام عنایت فرمایی محرومیت از غیر از آن زیان ندارد و اگر عطا نکنی هرچه عطا جز آن منفعت ندارد.

یا رب ... یا رب ... یا رب ...


خدای من ...
این منم و پستی و فرومایگی ام
و این تویی با بزرگی و کرامتت
از من این می سزد و از تو آن....
چگونه ممکن است به ورطه نومیدی بیفتم حالیکه تو مهربان و صمیمی جویای حال منی.

خدای من ...
تو چقدر با من مهربانی با این جهالت عظیمی که من بدان مبتلایم!
تو چقدر درگذرنده و بخشنده ای با این همه کار بد که من می کنم و اینهمه زشتی کردار که من دارم.

خدای من ...
تو چقدر به من نزدیکی با این همه فاصله ای که من از تو گرفته ام.
تو که این قدر دلسوز منی ! ...
خدایا تو کی نبودی که بودنت دلیل بخواهد؟
تو کی غایب بوده ای که حضورت نشانه بخواهد ؟
تو کی پنهان بوده ای ظهورت محتاج آیه باشد؟
کور باد چشمی که تو را ناظر خویش نبیند...
کور باد نگاهی که دیده بانی نگاه تو را درنیابد.
بسته باد پنجره ای که رو به آفتاب ظهور تو گشوده نشود.
و زیانکار باد سودای بنده ای که از عشق تو نصیب ندارد.

خدای من ...
مرا از سیطره ذلتبار نفس نجات ده و پیش از آنکه خاک گور بر اندامم بنشیند از شک و شرک رهایی ام بخش.

.خدای من...
چگونه نا امید باشم حالیکه تو امید منی..
چگونه سستی بگیرم چگونه خواری پذیرم که تو تکیه گاه من ...
ای آنکه با کمال زیبایی و نورانیت خویش آنچنان تجلی کرده ای که عظمتت بر تمامی ما سایه افکنده ...

یا رب ..... یا رب ......... یا رب .............

 

 


خدای مهربان...
وقتی حسین (ع) ، با تو ، از زبان ما گناهکاران چنین میگوید

من چه بگویم که ...

خدایا رحمت واسعه خود را بر همه خلق در این اوقات شریف نازل کن و همه ما را به لطف و احسان خود ببخش

الهی آمین ...

                                                                                           التماس دعا

 



نظرات دیگران ( )

<      1   2   3   4      >